گرچه از فاصله ي ماه ز من دورتري
ولي انگاه همين جا و همين دور و بري
ماه مي تابد و انگار تويي مي خندي
باد مي آيد و انگار تويي مي گذري . . .
::
::
وقتي خداحافظي ميکنيم
چــه انـرژي عـظيـمي مـي خواهـد کـنترل اولين قـطره اشک بـراي نـچکيـدن . . .
::
::
اشک خيمه زده بر صفحه ي چشم نگرانم
چنـد روزيسـت که دلواپسـم و بـد نگرانم
کوچه از رهگذر سرد غمت زار و گرفته ست
شب بي تابش ماه روي تو برده امانم . . .
::
::
احساس تو چون طراوت باران است
بر زخم شکوفه هاي گل درمان است
هر وقت که در هواي تو مي چرخم
انگار نفس کشيدنم آسان است . . .
::
::
من نه سکوت ميکنم نه فال عشق از برم
فقط به تو خيره شدم ، من از تو هم ساده ترم
تو خوب ميفهمي مرا وقتي پر از بهانه ام
ببين براي ماندنت چقدر عاشقانه ام . . .
::
::
بيزارم از آن عشق که عادت شده باشد
يا آن که گدايي محبت شده باشد
خودبيني و خودخواهي اگر معني عشق است،
بگذار که آيينه نفرت شده باشد . . .
::
::
انسانهاي پاک و ساده را با تمام وجود دوست دارم
همانهايي که بدي هيچکس را باور ندارند
همانهايي که براي همه لبخند ميزنند
همانهايي که بوي ناب “آدم” ميدهند
و من باور دارم که وجود نازنينت شايسته دوست داشتن است . . .
:
تا چند نظر به روي مهتاب کنم / خود را به هواي ديدنت آب کنم
يک قطعه ي عکس خود برايم بفرست / تا در دل بيقرار خود ، قاب کنم . . .
::
::
اين روزها هواي مرا نداري ، خفه نميشوي ؟ بي هواي من !
::
::
خواب ديدم که دلم بند تو بود / خواب من تعبير لبخند تو بود
تو به سان گل شدي اوج شکوه / نبض من ، در ساقه آوند تو بود . . .
::
::
باز هم از ياد تو ، شعله به پا خواسته / آتش سرخش ز نور ، قلب من آراسته
زردي روي مرا ، نيک تماشا نما / شمع وجود من از دوري تو کاسته . . .
::
::
دل صدچاک ما را تيغ ترحم بدريد / دل ما را به همان قيمت ارزان بخريد
دل من گرچه شکسته ، گوهري ناب شده / عشق در قلب تو آن تحفه ي ناياب شده .
::
::
زندگي چيدن سيبي است که يايد چيد و رفت
زندگي تکرار پاييز است که بايد ديد و رفت
زندگي رودي است جاري هر که آمد
کوزه اي شادمان پر کرد و مشتي آب نوشيد و رفت
قاصدک ? اين کولي خانه بدوش روزگار
کوچه گرديهاي خود را زندگي ناميد و رفت . . .
::
::
قلبم فداي عزيزي که دنيايي از دلتنگي را به اميد يه لحظه ديدنش به جان ميخرم
::
::
فرشته مهربون از آسمون اومد پايين و گفت:
ازين دنيا چي مي خواي تا برات برآورده کنم !
گفتم: اوني که داره اين اس ام اس رو مي خونه
گفت: نگفتم که تمومه دنيا رو !
::
::
با نگاهي هرس کن علف هاي هرز دلتنگي ام را . . .
::
::
باز هم از چشمه لبهاي من/تشنه اي سيراب شد سيراب شد
باز هم در بستر آغوش من /رهروي در خواب شد در خواب شد
(فروغ)
::
::
نه سرو و نه باغ و نه چمن مي خواهم
نه لاله نه گل نه نسترن مي خواهم
خواهم ز خداي خويش کنجي خلوت
من باشم و آن کسي که من مي خواهم . . .
::
::
آنکه بايد بسوزد و بسازد منم / آنکه دائم بي تو ميسوزد منم
آنکه آتش زد به قلب من تويي / آنکه خاموش است و ميسوزد منم . . .
::
::
هر لحظه در کنار مني عاشقانه تر
با قلب عاشق و بدني عاشقانه تر
تکرار شو حوالي دستان خسته ام
شايد مرا رقم بزني عاشقانه تر . . .
::
::
اي داد دوباره کار دل مشکل شد
نتوان ز حال دل غافل شد
عشقي که به چند خون دل حاصل شد
پامال سبکسران سنگين دل شد
::
::
زندگي سخت است تو آسان بگير
زندگي درد است تو درمان بگير
زندگي مار است تو جانش بگير
زندگي جام است تو کامش بگير . . .
::
::
پر است خلوتم از ياد عاشقانه ي او / گرفته باز دل کوچکم بهانه ي او
نسيم رهگذر اين بار هم نياورده / به دست قاصدکي نامه با نشانه ي او
::
::
هر روز نبودنت را بر ديوار خط کشيدم
ببين اين ديوار لامروت ديگر جايي براي خط زدن ندارد
خوش به حال تو که خودت را راحت کردي
يک خط کشيدي تنها ، آن هم روي من
::
::
قلب تنها چيزي است که شکسته اش هم کار ميکنه
::
::
هنوز هم از تمام کارهاي دنيا ، دلبستن به دلت بيشتر به دلم ميچسبد
::
::
زخم که ميخوري ، مزه مزه اش کن ، حتما نمکش آشناست !
::
::
من را از هر طرف نگاه کني ، عاشق تو از آب در مي آيم !
::
::
قلب کال من در فصل دست هاي تو مي رسد
فصلي براي تمام روياها ، دستي براي تمام فصل ها
::
بند دلم را به کفش هايت گره زده بودم که هرجا رفتي دلم را با خود ببري
غافل از اينکه تو پابرهنه ميروي و بي خبر !
نظرات شما عزیزان: